چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق

متن مرتبط با «همه» در سایت چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق نوشته شده است

همه گوشمو پر میکنن که دیگه........

  • سلام صبح بخیر.خوبین؟  صبح رفتم باشگاه. از عید تا الان دو کیلو و نیم وزن کم کردم. خودم باورم نمیشه. من از آذر دارم میرم باشگاه. تا شب  عید اینقدری وزن کم نکرده بودم. فقط سایز. که خب اصلش, ...ادامه مطلب

  • همه چی با هم.....

  • سلام. روز یکشنبه تون بخیر و شادی. پر باشه از برکت. ساعت ده و نیمه. نمیدونم الان صبحه یا ظهر!!!!!!! بیشتر میخوره صبح باشه!   چهارشنبه سه تایی رفتیم خونه. سر راه یه کم خرید کردیم و وقتی رسیدیم، یه کم نشستم و بعدش سالاد یونانی درست کردم کنار گذاشتم و واسه شام هم جوجه چینی درست کردم. رفتم جلسه ساختمون و تا یازده و نیم اونجا بودم!!!!!!!! قراره تعمیراتی در ساختمون انجام بشه. بازم حساب و کتابش با منه. هنوزم نماینده ام. گفتم بحث فنی اش با شما باشه، حساب و کتابش با من. دیگه یازده و نیم برگشتم خونه و لالا. پنجشنبه روز شلوغی بود. کلی دار داشتم. همه امیدم به عصر بود که میرفتم خونه بابام اینا و دیگه کار تموم میشد. میتونستم یه استراحت حسابی بکنم. صبح پنجشنبه بیدار شدم و مانی رو هم بیدار کردم. حاضر شدیم و رفتیم پایین. همسایه مون با ماشین از جلو و ما هم با ماشین خودمون پشت سرش راهی شدیم. رفتیم یه جا سنگ فروشی، که ببینیم برای ساختمون چه سنگی انتخاب کنیم. بعد از همسایه جدا شدیم و مانی رو بردم شهران گذاشتم و خودم رفتم اداره. چک خوابوندم به حساب و یه خرید واسه اداره انجام دادم. ظهر وایسادم تحویلش گرفتم و بعدش رفتم یه فلافل خریدم و گفتم نصفش کنه. شمیم گفته بود همون حوالی چهاراره ولیعصره. قرار بود بهش بزنگم که بیاد. تا برسم چهارراه ولیعصر نصف فلافل رو پشت فرمون خوردم. و به دوستان در تئاتر شهر ملحق شدم. , ...ادامه مطلب

  • همه اش تقصیر چای تلخه!

  • سلام. صبح چهارشنبه تون بخیر. صبحانه خورده دارم براتون می نویسم.   یکشنبه عصر که رفتیم خونه، خییییییییلی خوابم می اومد. رسیدیم خونه و خوابیدیم. خیلی خسته بودم. جون یکشنبه بازار هم نداشتم. شب قرار بود پسرخاله مجرد بیاد خونه مون. شویدپلو با مرغ درست کردم و خوردیم و حموم هم رفتم و دیگه بیهوش شدیم. دوشنبه اومدیم اداره و بازم همکارم نیومده بود. ساعت هشت مانی رو بردم باشگاه و بعدش رفتم اداره برق. برگشتم اداره و دیدم بازم همکارم تو دفتر معاونت نیومده. گفتند مریضه و حالش بده. ساعت نه رفتم جلسه و برگشتم و بازم رفتم نشستم تو دفتر.(از ذکر موارد ناراحت کاری هم اجتناب می کنم. حالا میگم چرا.) تا عصر پیش معاو,همه,تقصیر,چای,تلخه ...ادامه مطلب

  • ما همه با هم هستیم

  • سلام.صبح همگی بخیر. جمعه است. همون روز موعود. صبح ساعت هفت با صدای مهدی بیدار شدم. رفته بود نون خریده بود!!! اونم ساعت هفت صبح جمعه!!! دیگه ظهور نزدیکه!!!چای گذاشتم و مهدی ده دقیقه به هشت رفت برای رای.از دور میدیدم صف رو!!! و مردمی که داشتند میرفتند., ...ادامه مطلب

  • همه چی به کنار، این دو روز به کنار!!

  • سلام.صبح دوشنبه همگی بخیر.راستش حساب روزهای هفته از دستم دررفته. [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...], ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها