موندم لای در!!!

ساخت وبلاگ

سلااااام. صبح همگی بخییییر

عیدتون مبارک. عبادتهاتون قبول درگاه حضرت دوست!!

صبح دوشنبه، عید فطر، دراز کشیده ام رو کاناپه که چای دم بکشه صبحانه بخوریم.

  ساعت شش بیدار شدم. از مسجد صدای تکبیر می اومد. گفتم چرا اینقدر زود!؟ حالا هفت شروع میکنه.

بیست دقیقه به هفت حاضر شدم رفتم مسجد. دیدم نماز رو شش و نیم شروع کرده!!!!!

یه عده هم هاج و واج سجاده به دست در مسجد مونده بودند و اعتراض میکردند!!!

یکی گفت بریم فلان مسجد که هشت شروع میکنه.

رفتم همون مسجد. نصف جای خانمها پر بود. سجاده پهن کردم نشستم. تونستم ترجمه جز 28 قران رو بخونم. سردرد شدیدی داشتم. هی خرما اوردند و خوردم. قرص مسکن هم خوردم که نمیرم از این درد!!!.

رفتم اب بخورم ، دیدم واسه یه عده بیرون مسجد جا انداخته اند!!!

کلی خوشحال شدم که خدا خواست من بیام اینجا که بیرون بخونم.

رفتم بیرون. سایه و خنکای صبح و صدای پرنده ها.

اول  نماز، بلندگو خرخر زیاد کرد و قطع شد!!!! بازم همه هاج و واج!!!

یه سری گفتند بریم خونه بخونیم ، یه سری اعتراض کردند. تا یه خانمی گفت بیایین شروع کنیم، من از رو قنوت بلند میخونم. خوند و رکعت اول تموم شد. وسطهای رکعت دوم، دو سه نفر شدند واسطه و با توجه به داخل، میگفتند مثلا قنوت، رکوع و ... مجبور شدیم رکعت دوم رو  دوباره از نصفه بخونیم!!!

بعد یکی از اون واسطه ها مثلا میگفت: رکوع، رکوع، چرا بعضیا نمیرین رکوع!!؟؟ مگه نمیگم رکوع!!؟؟؟

اولش حالم بد شد. گفتم خدایا چرا نماز امروز اینجوریه!!؟؟

بعد گفتم نذارم حالم بد شه. من رو نماز تمرکز کنم!!

یه سری نماز رو شکستند و شروع کردند به اعتراض.

بالاخره تموم شد و اومدم...

الانم حالم خوبه! همه اش برمیگرده به سو مدیریت. نهذاطلاع رسانی، نه چک کردن وسایل و امکانات!! ایرانه دیگه!!

خلاصه که صبح درهای رحمت الهی بسته میشد که موندم لای در!!!!

البته که مزاحه و درهای رحمت الهی همیشه باز بازه.

قابل باشم برای همه دعا کردم.

بازم عیدتون مبارک!!

چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق...
ما را در سایت چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4ashtiashti5 بازدید : 276 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 11:51