سلام. چهارشنبه است. در شلوغیای کار. دلم پیشتونه. من کی گفتم میخوام ننویسم. اینجا اتاق منه. اتاقم با یه بالکن دلباز رو به کوه دماوند. پامو دراز می کنم و به گلهام میرسم و با شماها حرف میزنم. البته با پا, ...ادامه مطلب
سلام. ظهر چهارشنبه بخیر.خوبین؟ صبح اینجا رو باز کردم بنویسم. ولی گوشیم از دستم افتاد و پشتش خرد شد. یه بار هم عوضش کرده بودم. ولی از این جنس های دم دستی بود. دیگه با رئیسم هماهنگ کردم و رفتم علاءالدین. دیدم هرجا بخوام برم، میگن قابشو نداریم. به سرم اومده تا حالا. رئیسم هم اتفاقا امروز مرخصیه. یه سری کارها رو انجام دادم و تو تلگرام بهش پیغام دادم و رفتم. او, ...ادامه مطلب
چند سال پیش که تصمیم گرفتم مانی رو بذارم مهد، دنبال یه مهد نزدیک اداره میگشتم. که دیگه به دربه دری هامون پایان بدم و بابت مانی نخوایم خونه این یکی اون یکی آوار باشیم. تو نت سرچ کردم مهد تو منطقه عباس آباد، یه مهد دیدم نزدیک اداره مون بود. تعجب کردم چرا تا حالا ندیدمش. آدرس رو که دیدم، متوجه شدم تو کوچه است. زنگ زدم. تو برداشتی. گفتم پسرم سه سال و دو سه ماهشه. گفتی: بیارش. گفتم شما؟ گفتی: من مربی شونم. گفتم بعد از عید بیارمش؟ گفتی: بعد از عید بیارش. ولی الان بیا مهد رو ببین. تو هوای خنک و سرشار از بوی عید، با یه دل پر از امید رفتم به طرف مهد. تایم گرفتم، پنج دقیقه پیاده بود تا اداره. وقتی وارد شدم، حس خیلی خوبی گرفتم. اومدی جلو و خودتو معرفی کردی. یه خانم قد بلند و درشت هیکل. من کنارت عین جوجه بودم. گفتم اجازه دارم کلاس رو ببینم؟ راحت اجازه دادی. آشپزخونه رو هم دیدم. از کلاست خوشم اومد. کفش فرش بود. حس خونه بهم میداد. قرار شد شونزده فروردین مانی رو بیارم بدم دستت. روز وعده، اوردمش. بهم اجازه دادی یک هفته صبح ها کنارش باشم. تا وقتی عادت کنه. روز اولش خیلی یادمه. که واسه بچه ها صبحانه آوردین و به منم تعارف کردین ولی من نخوردم. تو کلاس رو زمین رو فرش نشسته بودیم کنار بچه ها. و من این سیستم برام جالب بود. کیف بچه ها رو دونه دونه باز میکردی و روی خوراکی ها اسمشون رو می نوشتی و خوراکی, ...ادامه مطلب
سلااااااااااااااام. صبح بخیر. چقدر طولانی بود برام ننوشتن اینجا. درست و حسابی هفته پیش نوشتم. ولی در کل انگار خیلی وقته ننوشته ام.خدا رو شکر بازم یه فرصت دیگه برای نوشتن دارم. شماها خوبین؟ من خوبم. اگه از هفته پیش بخوام بگم، که خب همه روزها عین همه. من تا نوزده ماه رمضون بیشتر نتونستم روزه بگیرم. , ...ادامه مطلب
سلامساعت 03:16 ظهره. هوا خیلی گرمه. [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...], ...ادامه مطلب
سلام خدمت همگی. صبح عالی پرتقالی. قشنگ معلومه یه سری الان ها رفته اند سفر ها! از خلوتی خیابونها معلومه. البته که صبح ها خلوته ولی خب بعدازظهر کمی شلوغه که اونم نسبت به زمستون، معرکه است. اصلا قابل مقایسه نیست. عرض کنم خدمتتون که ما یعنی بنده یه تصمیمی در خصوص اون دو روز تعطیلی گرفتم و بعد عوضش کرد, ...ادامه مطلب
شعر ترانه زیبای رگ خواب با صدای همایون شجریان:آهای خبردار مستی یا هوشیار خوابی یا بیدارتو شب سیاه تو شب تاریکاز چپ و از راست، از دور و نزدیکیه نفر داره جار می زنه جارآهای غمی که مثل یه بختک رو سینه من، شده ای آواراز گلوی من دستاتو بردارکوچه های شهر، , ...ادامه مطلب
سلاااااااام. صبح همگی بخیر. من امروز تنها اومدم اداره. [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...], ...ادامه مطلب
سلام. صبح همگی بخیر. چه شنبه قشنگی. کلا سه تا شنبه دیگه مونده تا اسفند تموم بشه. کاش بتونیم در کنار این بدوبدوها و ترافیکها از اسفند لذت ببریم. لحظه ای دست از بشور بساب بکشیم و خودمونو تو بغل اسفند رها کنیم. اوه اوه که چی گفتم! [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...], ...ادامه مطلب
سلام صبح چهارشنبه تون بخیر. چقدر سرده. (دقت کردین من اولین چیزی که میگم، در مورد آب و هواست؟ راستی چرا؟؟!!) [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...],دوباره با هم,دوباره با هم دانلود,دوباره با همیم ...ادامه مطلب
سلام صبح یکشنبه تون بخیر. خوبین؟ [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...],روزانه چند نفر از گرسنگی میمیرند,در روز چند نفر می میرند,روزانه چند نفر میمیرند ...ادامه مطلب