سلام. صبح چهارشنبه تون بخیر. صبحانه خورده دارم براتون می نویسم. یکشنبه عصر که رفتیم خونه، خییییییییلی خوابم می اومد. رسیدیم خونه و خوابیدیم. خیلی خسته بودم. جون یکشنبه بازار هم نداشتم. شب قرار بود پسرخاله مجرد بیاد خونه مون. شویدپلو با مرغ درست کردم و خوردیم و حموم هم رفتم و دیگه بیهوش شدیم. دوشنبه اومدیم اداره و بازم همکارم نیومده بود. ساعت هشت مانی رو بردم باشگاه و بعدش رفتم اداره برق. برگشتم اداره و دیدم بازم همکارم تو دفتر معاونت نیومده. گفتند مریضه و حالش بده. ساعت نه رفتم جلسه و برگشتم و بازم رفتم نشستم تو دفتر.(از ذکر موارد ناراحت کاری هم اجتناب می کنم. حالا میگم چرا.) تا عصر پیش معاو,همه,تقصیر,چای,تلخه ...ادامه مطلب