چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق

متن مرتبط با «برگشتیم» در سایت چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق نوشته شده است

برگشتیم تهران

  • سلام بر شماصبح سه شنبه تون بخیر.تهرانم. پریروز برگشتیم. شکر خدا سالم رسیدیم.   هوا ابریه. دیروز هم بارید. گفته اند امروز عصر بارش بیشتر میشه. خدا به ترافیک رحم کنه. وگرنه مردم دارن واسه بارون و برف له له میزنن.خب عرض کنم خدمتتون دیروز بعد از چند روز اومده بودم اداره و نمیشد پست بذارم. ولی الان دستم خلوت تره. از حال مامانم بگم که راستش خوب نیست. اوایل که رفته بود بهتر بود. ولی تو یکی از این مهمونیای دور همی دوستهای خاله سومی، دوباره تپش قلبش میره بالا و همونجا میزنه زیر گریه. تو این چند روز من خودم خیلی جاها رفتم. البته واقفین که مهدی دوست نداره بیاد بیرون. ولی شکر خدا مانع منم نشد. غر هم نزد که تو نرو.روز شنبه خونه خاله دومی بودیم. (مادر پسرخاله مجرد) صبح پاشدم رفتم روغن حیوونی خریدم با پسرخاله. مهدی گفت من نمیام! منم از تهران از دوستان سفارش داشتم. رفتیم خریدیم. لوبیای عروس هم خریدم. شنیده بودم اصفهان داره. دیدم اونجا هم هست. یه کم خریدم. آخه مانی گوشت تو غذا رو نمیخوره. گفتم مثلا قورمه سبزی میخوریم، لااقل لوبیاش بیشتر باشه که پروتئین بیشتری به بدنش برسه. بعدش قرار شد با پسرخاله بریم سر بزنیم به عموی تنهام. که هرچی زنگ زدم برنداشت. ما هم نرفتیم.بعد به پسرخاله گفتم میشه منو ببری در گاراژ؟ در گاراژ یه میدونیه تو کرمانشاه مثلا مثل میدون انقلاب، یا میدون آزادی. یه میدون قدیمی. قبلنا م, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها