سلام به روی ماه همگی. یه وقت کوتاه گیرم اومده ببینم تا کجا میشه بنویسم. خوبین شماها؟ وای که این هفته من هممممممه اش بیرون بودم. من میگم موتور بخرم، مهدی میگه نعععععععععع!!!!!!!!!! دیروز عصر که خونه رسیدیم، ساعت نزدیک شش بود. من که هلاک بودم. فقط گوشت رو گذاشتم تو یخچال و هرکی یه گوشه ای خزید که چرت بزنه. مهدی ملافه شو از رو تخت برداشت و رفت رو کاناپه زیر کولر خوابید. مانی هم سر تختش. منم رفتم ر,درستش,کنیم ...ادامه مطلب